والدین پذیرنده
عکس العملی که جنبه سازندگی و تطابق دارد آنست. که والدین عدم توانایی فرزند خود را با رفتاری بسیار بالغانه و عاقلانه درک می کنند. مسلما اینگونه طرز برخورد منافع بسیاری را برای کودک و والدین ، هردو بدنبال آورده. ضمنا برای سایر اعضای خانواده و بالمال برای کل اجتماع نیز بسیار مفید و سودمند می باشد.
اینگونه والدین تدریجا به مرحله قبول کامل کودک خود می رسند. و او را همانطور که هست دوست می دارند. اینان سعی نمی ورزند تصویری خیالی که برخلاف واقعیت موجود است از کودک خود بسازند. بلکه نقش خود را به عنوان پدر و مادر طفل درک کرده. تشخیص می دهند که کودک دارای هویت خاصی است. که باید به همان صورت پذیرفته شود.
بنابراین چنین والدینی با مشکلات طفل عقب مانده با رفتاری واقع گرایانه روبرو می شوند. نه اینکه در برخورد با چنین موردی خود را در اسارت ببینند. اینان می پذیرند که خانواده و محیط نقش های دیگری نیز از آنها انتظار دارد. مثلا نقش پدری، نقش شوهری، نان آوری، شریک زندگی بودن و غیره که باید به نحو احسن انجام دهند.
این چنین والدینی اضطراب بی مورد چه در مواجهه با احتیاجات شخصی خود، و چه در مقابل ناتوانایی های کودک عقب ماندگی ذهنی از خود نشان نمی دهند. رفتار اینگونه والدین بطور اصولی و اساسی از نوع رفتارهای ” یافتن راه حل منطقی ” می باشد.
البته اینان نیز احتمالا مشابه سایر مردم در مواردی دچار اضطراب می گردند. ولی این نوع اضطراب از نوع واقعی و عینی است. اینگونه اضطراب ها در موقعیت های بخصوصی که مشکل زا می شوند بروز می کند؛ بنابراین چون دلیل اضطراب ها شناخته شده است با آن از راه منطقی و حل مشکل روبرو می گردند.
چنین اضطراب های واقعی نقطه مقابل اضطراب های غیر واقعی می باشند که آن را والدین عصبانی در مقابل موقعیت هایی که علل اضطراب برایشان ناشناخته می باشد از خود بروز می دهند.
بنابراین والدینی را که دارای عکس العمل های عاطفی مثبت هستند می توان بدین نحو معرفی نمود که ، آنها افرادی هستند که قادرند خود را برای مقابله و مواجهه با هرگونه موقعیت های نامطلوب آماده و پذیرا سازند؛ اعم از هر موقعیتی که بتواند برای آنها تهدید کننده و نامطبوع باشد.
بدون اغراق این چنین پذیرش مسئله ساده ای نیست و رسیدن به این درجه بستگی کامل به بلوغ روانی والدین و راهنمایی صحیح آنها دارد. لذا اکثرا شکل یا ساختمان شخصیتی والدین دچار تحریکات روانی – عصبی گردیده، افکار منطقی آنها مخفی می گردد که در آن صورت توانایی درک موقعیت حقیقی و قبول پذیرش آنها به کلی از بین می رود.
«فنیشل’، برای داشتن تفکر منطقی قائل به یکسری ضروریات یا مقدمات می شود. او می گوید:
داشتن این نوع طرز تفکر متضمن وجود یک «خود» قوی است، که قادر است لذت های فوری را به تعویق اندازد؛ خودی که انگیزه های اصلی و اولیه را با روش درست کنترل نماید و آماده باشد تا واقعیت را با در نظر گرفتن تجارب قبلی پیش داوری نماید.
بنابراین اگر والدینی از لحاظ روانی به بلوغ کامل دست نیافته باشند، پذیرد قبول کامل کودک بوسیله آنها البته وظیفه ای بسیار سنگین و مشکل خواهد
والدین نپذیرنده
این گروه از والدین که متاسفانه اکثریت قریب به اتفاق والدین کودکان عقب مانده ذهنی را تشکیل می دهند. در رویارویی با عقب ماندگی ذهنی فرزندشان روحیه خود را باخته و با نشان دادن واکنش های غیر منطقی وضعیت را از آنچه هست خراب تر می کنند.
چنین والدین از نظر نوع واکنش، به دو دسته تقسیم می شوند: والدین پنهان کننده، والدین انکار کننده
والدین پنهان کننده
این نوع والدین نه تنها کوشش می کنند که وضعیت را از سایرین پنهان کنند. بلکه مهم تر آنکه آنها این واقعیت را از خود نیز پنهان می دارند. بطور کلی اینگونه والدین تا حدی درک می کنند که چیز غیر عادی در کودک آنها وجود دارد. اما قادر نیستند این واقعیت را تشخیص دهند. یا بیان کنند عدم توانایی کودک از انجام وظایفی که سایر افراد گروه هم سن او انجام می دهند به دلیل ناتوانایی های هوشی اوست.
همچنانکه ” کانر” ، در پی تحقیقاتی اشاره می کند:
والدین پنهان کننده به دنبال بهانه ای می گردند که عقب ماندگی ذهنی فرزندشان را ناشی از آن به حساب آورند. برای مثال گاهی از توجيهات پزشکی استفاده می کنند. مثلا اغلب عقب ماندگی ذهنی کودک با وضعیت بد او را ناشی از لوزه های بزرگ، دندانهای چرکی و غذائی ناکافی و چیزهایی نظیر این به حساب می آورند.
از کودک مرتب آزمایشات پزشکی مختلف به عمل می آید و هر بار با این امید که یک دلیل مخصوص قابل درمان برای عقب ماندگی او کشف گردد.
در موارد بسیاری، والدین، خود کودک را مقصر می پندارند. مثلا کودک را تنبل یا بدون تمایل به همکاری یا بی میل به فعالیت و کوشش بحساب می آورند.
در این موارد دلیل نارسایی ها به گردن مدرسه کودک به دلیل ناکافی بودن وسایل و متدهای تدریس گذاشته می شود. والدین ممکن است به دلیل عقب ماندگی کودک او را در کلاس مخصوص عقب مانگان بگذارند اما قادر به قبول نوع فعالیت های واقعی چنین کلاسهایی نمی باشند. بنابراین انتظار زیاد از کودک خود جهت پیشرفت سریع در درس از خود نشان می دهند.
والدین انکار کننده
این گونه عکس العمل شدیدترین نوع نسبت به وضعیت کودک عقب مانده ذهنی می باشد. والدین نه تنها نسبت به دیگران بلکه نسبت به خود و کودک نیز این انکار را دارند. این فرم رفتار دفاعی اغلب در کودکان نیز دیده می شود. اغلب دیده شده که وقتی کودکان در مقابل خطری جدی قرار می گیرند چشم های خود را می بندند. توجیه رفتار والدین انکار کننده عين شبیه این رفتار کودکان است. چنین افرادی البته چشم هایشان را نمی بندند؛ اما از درک واقعیت و موقعیت پرهیز می کنند. در واقع این افراد می گویند که آنچه من از دیدنش امتناع می کنم، در اصل وجود ندارد.
عکس العمل والدین انکار کننده مانند والدین پنهان کننده یک عکس العمل دفاعی است. کوشش در رد یا پنهان کردن عقب ماندگی ذهنی بدون هیچ شکی فقدان شجاعت در روبرو شدن با آن واقعیت است. چنین رفتارهایی نباید عمدی و آگاهانه از طرف والدین تلقی گردد. بلکه بیشتر باید بعنوان واکنش والدین در مقابل موقعیتی که نسبت به خودشان تهدید کننده است تلقی گردد که موجب واکنش دفاعی آنها می گردد.
استفاده از یک مکانیسم دفاعی روانی یک واکنش عمومی یا آگاهانه نیست. که از طرف والدین آشکار می گردد؛ بلکه بیشتر بطور خودکار و ناآگاهانه در مقابل موقعیت تهدید کننده بروز می کند. مکانیسم دفاعی خاصی که مورد استفاده قرار می گیرد. به چگونگی بلوغ یا سطح بلوغ فکری و تاریخچه زندگی فردی (والدین) بستگی دارد. همانطور که قبلا ملاحظه شد، هر قدر والدین نابالغ تر باشند، میزان فشار موقعیت بیشتر و میزان واکنش های دفاعی رفتارهای ناهماهنگ بیشتر می باشد.
لینک های مرتبط با ” عکس العمل والدین به معلولیت فرزند ” :
اثرات کودک استثنایی در خانواده
با ما همراه باشید در :