جایگاه درک گفتار در برنامه های تربیت شنوایی
هدف عمده تربیت شنوایی کمک به کودک در کسب توانایی های درک شنوایی گفتار است. به همین دلیل درک گفتار در برنامه تربیت شنوایی از اهمیت دوچندان برخوردار گردیده. بطوری که تمامی روشهای کار و آموزشهای تربیت شنوایی باید حول محور درک گفتار متمرکز شوند.
با توجه به نقش بسزای شنوایی در برقراری ارتباط و درک گفتار، با اندکی تامل و تفکر می توان به فراست دریافت که سخن گفتن از تربیت شنوایی بدون در نظر گرفتن اصول و عقاید درک گفتار کار بیهوده ای است. چرا که فقط زمانی می توان سخن از تربیت شنوایی به میان آورد که مکانیسم درک گفتار در افراد عادی کاملا مورد مطالعه قرار گرفته باشد و تنها آن زمان می توان با توجه به روند طبیعی درک گفتار به افراد دچار آسیب شنوایی در این زمینه مساعدت و یاری رساند.
در این راستا شنواخت درک شنوایی و گفتار و مراحل متعدد آن و توجه به نقش هر مرحله در فرایند نهایی درک و همچنین توجه هرچه بیشتر به کاربردهای عملی این موارد در گفتار روزمره از اهمیت زیادی برخوردار می باشد.
درک گفتار در کودکان دچار نقص شنوایی
حس شنوایی در درک گفتار نقش اساسی را در کودکان دارای شنوایی طبیعی بر عهده دارد. اما در کودکان دچار نقص شنوایی و بخصوص کودکان با آسیب شنوایی درحد عمیق این حس نقش خود را به سایر حسها نظیر بینایی واگذار می کند.
غالب این کودکان در طی فرایند رشد خود از سمعک استفاده می کنند. اگرچه سمعک بسیاری از اصوات را برای کودک دچار نقص شنوایی قابل شنیدن می کند. اما بازهم او نمی تواند درکی مشابه سایر کودکان شنوا داشته باشد.این امر چندین دلیل دارد.
مهمترین دلیل این مشکل را باید در توانایی تمایز ضعیف اصوات توسط سیستم شنوایی کودک جستجو نمود.
به عبارت دیگر باید گفت که حتی اگر تقویت اصوات در وضعیت کاملا ایده آل باشد. بازهم کودک به علت از دست دادن قسمتی از گیرندههای حسی خود یا ضعف سیستم عصبی شنوایی قادر به درک مناسب نخواهد بود. همچنین مدارک علمی متعددی در دست است مبنی بر اینکه اگر از عضو ویا حسی برای مدت زمان طولانی استفاده نگردد ویا ناقص استفاده گردد. این عضو ویا حس به مرور زمان توانایی اولیه خود را از دست خواهد داد. که این امر در مورد کودکان دچار آسیب شنوایی نیز صادق است.
اگر این کودکان در سنین اولیه زندگی، یعنی سن زبان آموزی از سمعک و برنامه های تربیت شنوایی استفاده نکنند، در سنین بالاتر دچار مشکلات عدیده ای خواهند شد. چراکه این کودکان بعلت عدم دریافت ورودی های حسی از سیستم شنوایی، توانایی به کارگیری باقیمانده شنوایی خود را تا حدود زیادی از دست خواهند داد و چنانچه در سنین بالاتر بهترین سیستمهای تقویتی نیز به فرد ارائه گردد، بازهم وی قادر به فراگیری قسمت مهمی از اصوات محیطی و درک صحیح اصوات گفتاری نخواهند بود.
نقش حافظه در درک شنوایی گفتار
حافظه یکی از عواملی است که نقش مهمی را در درک گفتار بر عهده دارد. حافظه عموما دارای دو جزو اساسی است.
-
حافظه کوتاه مدت:
حافظه کوتاه مدت مارا قادر می سازد تا قسمتی از گفتار را تا زمانی که مابقی آن برسد نگه داری کنیم. تا نتیجتا پردازش اصوات گفتاری تواما درکنار یکدیگر صورت گیرد.
-
حافظه بلند مدت:
این قسمت از حافظه به ما کمک می کند. که از تمام تجربیات و اطلاعات ذخیره شده در ذهن استفاده کرده. و با مقایسه پیام گفتاری با این اطلاعات بینش درستی از پیام صوتی به دست آوریم.
اهمیت نقش حافظه در بیشتر مراحل درک گفتار و مخصوصا در قسمتهای نهایی یعنی در مرحله شناسایی اصوات گفتاری و درک آنها شایان توجه است. و ضعف حافظه که بدلیل عدم وجود تکرار از طریق شنوایی حاصل می گردد. ، یکی از مهمترین دلایل عدم پیشرفت کودکان کم شنوا و ناشنوا در طی برنامه تربیت شنوایی می باشد.چرا که کودک قادر به بکارگیری اطلاعات قبلی خود در زمینه درک گفتار نیست.
لازم به ذکر است که ضعف حافظه را نباید با ناتوانی ذهنی کودک در یادگیری مطالب اشتباه گرفت. چراکه ناتوانی های کودک در یادگیری خود علل پیچیده تری دارد. که توضیح در مورد آنها از حوصله این بحث خارج است.
نقش حس بینایی در درک گفتار:
افراد عادی هنگام برقراری ارتباط تا حد زیادی به حس شنوایی خود به جهت دریافت و تفسیر و نهایتا درک پیام ارائه شده متکی هستند. اما علاوه بر آن گاهگاهی به حرکات چهره، لب و بدن فرد گوینده نیز توجه می نمایند.
به عبارت دیگر به صورت ناخودآگاه علاوه بر حس شنوایی از حس بینایی نیز در درک مطلب سود می جویند.
این عمل ناشی از این حقیقت است که حرکات سروصورت و حالات بدن گوینده و احیانا اشارات به کار برده شده در حین تکلم در درک سریعتر مطالب اهمیت بسزایی دارند.
فرد دچار آسیب شنوایی نیز در درک مطالب از قاعده فوق پیروی می کند. با این تفاوت که وی به دلیل کمبود شنوایی به مراتب تکیه بیشتر بر روی حس بینایی خود دارد. اما لازم به تذکر است که تمامی اصوات گفتاری دارای علائم بینایی مشخص و خاصی نیستند. اگرچه برخی از حروف را براحتی می توان از روی حرکات لب متوجه شد.
ولی در مقابل برخی دیگر که شامل 50% حروف است فاقد علائم مشخصه بصری هستند. که این حروف را در زبان فارسی حروف گلویی ویا هم مخرجهای حروف لبی و لب و دندانی تشکیل می دهند. مانند : د- ن- ب- پ- م- س- ز- ک- گ- ق و غیره … لذا کاربرد توام حس بینایی و شنوایی باعث می گردد که افراد دچار نقص شنوایی بتوانند با ترکیبی از شنوایی بینایی خود تاحدودی بر مشکلات درک گفتار فائق آیند. و درک نسبتا بهتری از گفتار را کسب کنند. وبه همین دلیل است که در برنامه های آموزشی این افراد همواره بر ترکیبی از این دو حس در جهت درک کاملتر تاکید می گردد.
در برنامه های تربیت شنوایی اغلب توصیه می گردد که ابتدا گفتار به صورت شنوایی-بینایی به فرد ارائه شده. و پس از اینکه وی به حدی رسید که قادر به دریافت و درک شنوایی گفتار شد. آنگاه حس بینایی از برنامه آموزش حذف شود.
با ما در شبکه های مجازی در ارتباط باشید
1 دیدگاه