کاربرد بازی در کاردرمانی کودکان مبتلا به فلج مغزی
در کاردرمانی بازی به عنوان فعالیتی توصیف شده است که زمینه توسعه مهارت های تطابقی را فراهم می کند. این دیدگاه نه تنها بازی را به عنوان یک تجربه کاملا لذت بخش و مفید می داند. بلکه بازی را ابزار موثر رشد و تکامل مهارت های حرکتی ، شناختی و اجتماعی در نظر می گیرد.
این دیدگاه بازی را به عنوان یک فعالیت با ارزش و دارای ویژگی های خاص. و نه فقط به عنوانپاداش یا انگیزه برای برخی از اهداف دیگر می شناسند. از دیدگاه حرفه کاردرمانی بازی و اوقات فراغت در مسیر زندگی منبعی برای عبور از تجربیات منفی زندگی و کمک به توانایی مدیریت استرس ، افزایش خودپنداره و عزت نفس ، تقویت روابط اجتماعی و تکامل است.
از آنجا که کودکان مبتلا به فلج مغزی ممکن است. عزت نفس پایین و انزوای اجتماعی بالایی داشته باشد. رشد مهارت های بازی و اوقات فراغت در اوایل زندگی ممکن است دیرتر اتفاق بیفتد. این خود گویای این است که تمرکز درمانگران بر این حیطه می تواند تضمینی برای پیمودن مسیر زندگی همراه با مهارت های تطابقی بهتر و اعتماد به نفس بالاتر باشد.
نقش بازی در درمان کودکان مبتلا به نقایص جسمی یا شناختی را می توان در سه بخش در نظر گرفت که در ادامه به انها اشاره می شود.
بازی به عنوان پاداش / فریب
تمرینات و فعالیت های درمانی برای کودکان مبتلا به فلج مغزی اغلب سخت و همراه با چالش می باشد. در این نوع استفاده از بازی وقتی انجام یک تمرین درمانی سخت از کودک انتظار می رود. کاردرمانگر با وعده به کودک برای ارائه بازی در پایان انجام تمرین ، بازی را به عنوان ابزاری برای جلب مشارکت و همکاری کودک در درمان و با هدف تشویق انجام فعالیت استفاده می کند. وقتی درمانگر از اسباب بازی به عنوان هدف استفاده می کند. تا کودک مبتلا به فلج مغزی با برداشتن چد قدم به آن برسد. و لحظاتی را با آن بازی کند. وقتی درمانگر به صورت بازی گرا با کودک برخورد دارد او را تشویق می کند. یا هنگامی که در میانه یا نتهای جلسه ، زمانی برای بازی آزاد اختصاص داده می شود. درمانگر از بازی به عنوان پاداش یا فریب استفاده کرده است.
هنگامی که بازی برای ایجاد انگیزه در کودک به منظور تعامل و مشارکت در درمان مورد استفاده قرار میگیرد. درمانگر می بایست تمام وسایل و امکاناتی را که در بازی مورد استفاده قرار می گیرد و فرصت هایی که ایجاد می شود را شناسایی کند.
اطلاعات تاریخچه بازی کودک راهنمای خوبی در این زمینه است. درمانگر باید وسایلی را انتخاب کند که کودک را به انجام بازی تشویق و به نحوی از وسایل و فضا استفاده کند. که از حداکثر پتانسیل آنها بهره بگیرد. این بازی ها بهتر است نیاز به استفاده از مهارت های حرکتی ظریف و دستورزی نداشته باشند.
مثلا وقتی لازم است درمانگر از روش درمان عصبی رشدی ( NDT ) استفاده کند. که از نظر کودک مبتلا به فلج مغزی تمرینات سختی را باید انجام دهد. امکان بازی کردن با یک اسباب بازی مورد علاقه در پایان تمرین می تواند پاداش مطلوبی باشد.
در این حالت درمانگر از بازی به عنوان عاملی برای انگیزه فوری کودک استفاده کرده است. تا کودک در حین جلسات درمانی تعامل و همکاری بیشتر داشته باشد.
بازی به عنوان ابزار درمان
پرکاربرد ترین روشی که ممکن است از بازی در توانبخشی کودکان مبتلا به فلج مغزی استفاده شود. این است که فعالیت های سخت و اجباری درمانی به شکلی بازی گرا انجام شود.
این راهکار هم به درمانگر کمک می کند. تا در جلسه درمان بتواند اهداف درمانی خود را راحت تر پیاده کند. هم خانواده کمک می کند تا موقع انجام تمرینات در منزل همکاری مناسبی را از کودک دریافت کنند.
در هر حال ماهیت درمان امری اجباری است که در تعریف کار قرار می گیرد. و نمی توان از کودک کم توان انتظار داشت. که اهمیت انجام تمرینات درمانی را درک کند. و بدون بازی گرا بودن فعالیت هر آنچه که از او خواسته می شود را انجام دهد.
این معمول ترین روش استفاده از بازی در درمان است. که توسط درمانگران کودک با هدف رشد فرآیند های حسی ، حرکتی ، شناختی یا به عبارتی اجزای عملکرد استفاده می شود.
به طور کلی در این قسمت استفاده از بازی با هدف اینکه مهارت های بازی رشد پیدا کنند انجام نمی شود. کار کردن در سطح اهداف جزئی رشدی زمینه ای آشنا برای بیشتر کاردرمانگران است.
در استفاده از بازی به عنوان ابزار درمان ، فعالیت ها و تمرینات درمانی در قالب بازی اجرا می شوند. هنگامی که از رویکرد های دیگر مانند NDT در درمان کودکان مبتلا به فلج مغزی استفاده می شود. می بایست فعالیت ها از نظر داشتن پتانسیل بازی ارزیابی کرد.
آگاهی از خصوصیات اساسی بازی ، استفاده بهتر از بازی را به عنوان زمینه ای برای دستیابی به اهداف درمانی تضمین می کند. تقویت این خصوصیات بازی و به کارگیری آنها در درمان در کودکان مبتلا به فلج مغزی کار راحتی نیست. و یک چالش است. نحوه طرح ریزی و اجرای فعالیت های درمانی در قالب بازی بر اساس مدل بازی گرایی انجام می شود.
این مدل با هدف بازی مانند کردن فعالیت های درمانی که ماهیت اجباری مانند کار دارند استفاده می شود.
بازی گرایی به عنوان تجربه کودک از فعالیتی است که در حال انجام آن است. سه عنصر بازی گرایی شامل انگیزش ذاتی ، کنترل درونی و دگرگونی واقعیت در این مدل تعریف شده و بیان می شود. که این عناصر با چه رفتارهایی نشان داده می شوند.
در مدل بازی گرایی گفته می شود که این سه ، علامت این هستند که آیا فعالیت در حال انجام از نظر کودک بازی است یا خیر.
این بدان معناست که هرچه درمانگر سعی کند تا حد ممکن این ویژگی ها را در فعالیت درمانی پیاده کند کودک بیشتر احساس می کند که در حال بازی کردن است.
هر یک از این سه عنصر می توانند به صورت نسبی در یک طیف عدم وجود تا حداکثر میزان در فعالیت درمانی اعمال شوند.
قطعا با توجه به اینکه ماهیت درمان اجباری است امکان بکارگیری صد در صد این عناصر بخصوص در رویکردی مانند NDT وجود ندارد. تلفیق کردن بازی با NDT نیاز به خلاقیت بالا از سوی درمانگر دارد. این تلفیق تاثیر چشمگیری در همکاری کودک دارد. چراکه باعث می شود با ارائه شرایط معنادار برای کودک حواس او از اهداف درمانی در حال تمرین پرت شود.
در مقابل توانایی حرکتی بهبود یافته در کودک در جلسه درمان با رویکردی مانند NDT باعث می شود کودک پتانسیل لازم برای درگیر شدن در موقعیت های بازی و بازی آزاد در خارج از جلسه درمانی را به دست آورد. که با کنجکاوی کودک و حس اکتشاف محیط از طریق توانایی به دست آمده. و درگیر شدن در بازی باعث می شود مهارت های حرکتی مجدد به کار گرفته شوند. بنابراین تمرینات NDT و بازی به صورت متقابل باعث تقویت یکدیگر خواهند شد.
بازی به عنوان هدف درمان
تحقیقات و تجارب بالینی درمانگران نشان داده است. که کودکان مبتلا به فلج مغزی توانایی پایین تری در بازی کردن نسبت به همسالات سالم خود دارند. این توانایی پایین باعث می شود که این کودکان به تدریج در طی سالهای زندگی از فوایدی که می توانست از بازی عاید آنها شود محروم شوند.
ممکن است به نظر برسد که این کودکان فقط در بازی های حرکتی مشکل دارند. اما واقعیت این است که محدودیت حرکتی باعث محروم شدن کودک از کسب تجربه در حیطه های مختلف رشدی از قبیل حسی ، ادراکی ، شناختی ، اجتماعی و ارتباطی می شود.
مسلم است که کودکان با یک جا نشستن و انجام چند بازی محدود با اسباب بازی های محدودی که در اختیار دارد چیزی یاد نمی گیرد. وظیفه کاردرمانگر این است که علاوه بر پرداختن به مشکلات جسمی حرکتی این کودکان از طریق رویکرد های پایین به بالا ، به موضوع بازی که در رویکرد های بالا به پایین جای میگیرد نیز بپردازد.
به طور معمول در مورد کودکان مبتلا به فلج مغزی مهمترین شکایات از سوی خانواده مسائل حرکتی و طی کردن مراحل رشد حرکتی است. اما نباید از این موضوع غافل بود که درصد بالایی از این کودکان دارای تاخیر ذهنی ثانویه به مشکلات حرکتی می باشند. این مساله باعث می شود در نهایت کودک مبتلا به فلج مغزی سطح رشدی بازی کمتر از سن تقویمی خود را داشته باشد.
وظیفه درمانگران این است که اهمیت تاخیر در بازی کودک را برای خانواده روشن کنند. و توضیح دهند که چه بسا با بالا رفتن سطح رشدی بازی ، کودک به صورت فعال تری در محیط عمل کند و بسیاری از یادگیری ها از این طریق اتفاق بیفتد.
چرا که بازی روش کودک برای یادگیری است. در اینجا لازم است کاردرمانگر ارزیابی دقیقی از سطح رشدی بازی کودک داشته باشد. او می تواند این کار را از طریق ابزار هایی مانند مصاحبه تاریخچه بازی ، مقیاس بازی پیش دبستانی ناکس یا آزمون بازی گرایی انجام دهد.
این سه ابزار رایج ترین ابزار مورد استفاده برای ارزیابی بازی در بین کاردرمانگران سراسر دنیا هستند. البته پیش نیاز انجام یک ارزیابی خوب این است که درمانگر دانش درستی از سطوح رشد طبیعی بازی در کودکان را داشته باشد. به طور معمول برای این هدف کاردرمانگران از نظریه رشد بازی پیاژه برای بازی انفرادی و از نظریه بازی پارتن برای بازی گروهی استفاده می کنند.
لینک های مرتبط با ” کاربرد بازی در کاردرمانی کودکان فلج مغزی “
کاردرمانی و درمان عصبی رشدی ( NDT )
بازی با کودک مبتلا به فلج مغزی
محدودیت های بازی کودکان فلج مغزی