یکپارچگی حسی و اختلال در یکپارچگی حسی
مقدمه
یکپارچگی حسی
یکپارچگی حسی پروسه نورولوژیکی است که سازماندهی روزمره اطلاعاتی که ما از بدن خود و دنیای پیرامون دریافت می کنیم را انجام می دهد. این پردازش در سیستم عصبی مرکزی صورت می گیرد که شامل مغز ، طناب نخاعی و تعداد بی شماری عصب می باشد.
وظیفه اصلی سیستم عصبی مرکزی انسان یکپارچگی حواس است . بیش از 80 درصد سیستم عصبی در پردازش یا سازماندهی ورودی های حسی مشارکت دارند. بنابراین مغز یک ماشین پردازش حسی محسوب می شود.
خودتنظیمی
خود تنظیمی در واقع توانایی کنترل سطح فعالیت یک فرد و میزان هوشیاری وی است. این قابلیت پاسخ های فیزیکی ، ذهنی یا احساسی فرد را نسبت به حس های دریافتی اش تنظیم می کند.
حواس وستیبولار ، لامسه و عمقی ، حواس پایه ای هستند .و پایه و اساس رشد سالم را می سازند.
اختلال یکپارچگی حسی
اختلال یک پارچگی حسی تحت عنوان ناتوانی در پردازش اطلاعات دریافتی از طریق حواس تعریف می شود.
این ناتوانی ، آسیب یکپارچگی حسی نامیده می شود. این اختلال ناشی از پردازش نورولوژیکی ناکارآمد و اختلال در سیستم عصبی مرکزی صورت می پذیرد. هنگامی که این آسیب رخ می دهد. مغز نمی تواند به شکل درستی به تحلیل ، سازماندهی و ارتباط یا یکپارچگی پیام های حسی بپردازد.
نتیجه حاصل این است که فرد مبتلا نمی تواند به اطلاعات حسی به درستی پاسخ دهد. پس رفتار معنادار و پایداری از وی شاهد نخواهیم بود. او همچنین ممکن است مشکلاتی در استفاده از اطلاعات حسی به منظور برنامه ریزی و سازمان دهی آنچه قصد انجامش را دارد ، داشته باشد. بنابراین نمی تواند به راحتی بیاموزد.
ارتباط بین مغز و رفتار بسیار قوی است. از آنجایی که فرد مبتلا به اختلال در یکپارچگی حسی ، مغز سازمان یافته ای ندارد. بسیاری از جنبه های رفتاری وی دچار اختلا و در نتیجه سیر رشد و تکامل وی مختل می گردد.
مشکلات رفتاری
مشکلات رفتاری نیز معمولا جزء جداناپذیر ویژگی های افراد مبتلا به اختلال در یکپارچگی حسی می باشند.
مشکلات خودتنظیمی
مشکلات خود تنظیمی نیز باعث می شود فرد در افزایش یا کاهش دادن سطح هوشیاری خود ناموفق باشد. پس عموما به شکل ناگهانی و بی برنامه واکنش نشان می دهد.
امروزه با توجه به پیشرفت های علم پزشکی و مراقبت های حین زایمان و بهبود بخش های مراقبت ویژه نوزادان ، احتمال زنده ماندن کودکان با نقایص مادرزادی بیشتر شده. به علاوه با وجود حوادث رانندگی و تصادفات ، احتمال صدمات به مغز و سیستم عصبی مرکزی نیز افزایش یافته است.
یکی از انواع این اختلالات که با آسیب به بخش هایی از مغز همراه است ، اختلال فلج مغزی است.
یک رویکرد برای کمک به کودکان مبتلا به فلج مغزی جهت رسیدن به سطح مطلوب عملکرد برنامه درمانی مبتنی بر یکپارچگی حسی است. که در ابتدا توسط ژان آیزر توسعه داده شد. و هدف آن ارائه تجربیات حسی درجه بندی شده به کودک است.
برنامه یکپارچگی حسی عبارت است از تحریکات حسی کنترل شده در قالب فعالیت های خودفرمان و معنادار ، به گونه ای که به ایجاد پاسخ تطابقی بینجامد و با یکپارچگی دروندادهای حسی ، لامسه ، عمقی و تعادلی ، پاسخ های حرکتی و رفتاری را بهبود بخشد.
تمرکز این رویکرد بر کارکرد و پردازش اطلاعات حسی به منظور ایجاد پاسخ تطابقی است. و در آن به درمان کودکانی که دارای کژکاری در یکپارچگی داده های سیستم های حسی خود هستند پرداخته می شود. این روش که معمولا توسط درمانگر حرفه ای و متخصص در یکپارچگی حسی ارائه می شود. به عنوان یک درمان فعال در نظر گرفته می شود. و غالبا با استفاده از قطعات بزرگ تجهیزات مانند رول بزرگ و توپ ، ترامپولین و تاب های نوسانی که شدیدا حس عمقی ، تعادلی و تجارب لمسی را تحریک می کند انجام می شود.
کودکان مبتلا به فلج مغزی مشکلات مختلفی در یکپارچگی حسی دارند.
طیف اختلالات حسی چنان وسیع است که حدودا 15 درصد از این کودکان را در بر می گیرد. در مطالعات مختلف نیز به طور آشکار مطرح شده است. که کودکان مبتلا به فلج مغزی دارای انواع مشکلات حسی هستند.
در مطالعه ای این نتیجه گیری حاصل شد که کودکان مبتلا به فلج مغزی نسبت به همسالان بهنجار خود از یکپارچگی حسی ضعیف تری برخوردار بوده و این امر می تواند بر مهارت های حرکتی آنها تاثیر بگذارد. با این وجود درمان یکپارچگی حسی برای غلبه بر مشکلات تجربه شده توسط بسیاری از کودکان خردسال در جذب و پردازش اطلاعات حسی ، کمک می کند. و تشویق این توانایی ها در نهایت ، تعادل و حرکت پایدار را بهبود می بخشد.
اگرچه SIT به طور گسترده ای توسط درمانگران کودک در درمان کودکان مبتلا به فلج مغزی استفاده می شود، شواهد تحقیقاتی اندکی در مورد اثربخشی آن وجود دارد که از جمله آنها می توان به مطالعه نوری و همکاران ( 2010) تحت عنوان تاثیر مداخله یکپارچگی حسی بر بهبود مهارت های حرکتی درشت دستی و مهارت های ظریف انگشتی کودکان 8 تا 12 ساله مبتلا به فلج مغزی اشاره کرد.
یافته های پژوهش نشان داد که مداخله برنامه یکپارچگی حسی سبب افزایش میانگین نمرات مهارت های درشت دستی و ظریف انگشتی شده است. همچنین خدابخشی و همکاران ( 2013 ) در مطالعه ای اثر بخشی برنامه درمانی یکپارچگی حسی بر تعاملات اجتماعی ، حسی و عملکرد حرکتی را مورد بررسی قرار دادند.
در این مطالعه که روی کودکان مبتلا به اوتیسم انجام گرفت نتایج نشان داد ، SIT به طور قابل ملاحضه ای باعث پیشرفت در تعاملات اجتماعی ، حس لامسه و عملکرد حرکتی این کودکان شده است. هرچند در عملکرد بینایی و شنوایی این کودکان تغییر معناداری دیده نشد.
بومین و کایهوان ( 2001 ) در مطالعه ای ، رویکرد های فردی و گروهی آموزش حسی ، ادراکی و حرکتی بر کودکان مبتلا به فلج مغزی را بررسی کردند. در این مطالعه نیز نتایج نشان دهنده اثربخشی هردو برنامه درمانی فردی و گروهی در مقایسه با گروه شاهد بود.
در مطالعه ای دیگر فضلیگلو و باران ( 2008 ) تاثیر برنامه درمانی یکپارچگی حسی بر مشکلات حسی کودکان مبتلا به فلج مغزی را مورد بررسی قرار دادند. نتایج این تحقیق نیز نشان داد برنامه یکپارچگی حسی بر بهبود این کودکان تاثیر مثبت داشته است.
حواس نقش مهمی در درک انسان ها از جهان دارد. مناظر ، بوها و تجربیات لمسی ، برداشت ها ی اولیه کودک را از دنیا شکل می دهد. آنها بدن کودک را از پدیده های جذاب زندگی آگاه می کنند. مانند رایحه گل رز ، رنگ های پر جنب و جوش یک نقاشی زیبا یا نرمی یک پتو.
هنگامی که کودک مبتلا به فلج مغزی است ، بعضی اوقات این درک به علت کاهش یا افزایش توانایی پردازش دچار مشکلات جدی است.
یکپارچگی حسی به ایجاد چهارچوب ذهنی و جسمی در درون سیستم عصبی فرد کمک می کند تا به درستی درک ورودی حسی و تنظیم پاسخ های مناسب را انجام دهد.
لینک های مرتبط با ” اختلال یکپارچگی حسی “
تشخیص اختلال حسی ـ پرسش و پاسخ