لکنت و رابطه آن با جنسیت
مطالعات و تحقیقات بسیاری حاکی از بالا بودن تعداد لکنتیهای پسر نسبت به افراد لکنتی دختر می باشد. به عبارت دقیق تر در برابر هر سه یا چهار پسر لکنتی، یک دختر وجود دارد. یعنی تقریبا 3/4 افراد لکنتی را جنسیت مذکر و 1/4 از آن جنسیت مؤنث می باشد.
تحقیقات آندروس (1983) و هال (1977)، بردی (1973) و تحقیقات دیگر مؤید آمار ارائه شده فوق می باشد.
اینکه علت این امر چه می تواند باشد دلایل گوناگون و گاها بی ربطی ارائه شده است. و لیکن تئوریهایی را برای توجیه چنین حالتی می توان قابل قبول دانست.
جنس مؤنث در زمان تولد، عملکرد نورولوژیکی توسعه یافته تری نسبت به جنس مذکر دارد.
آندروس (1964) بر روی 1000 خانواده تحقیقی را انجام داده، نتایج زیر حاصل این تحقیق است. :
بالاترین درصد میزان ابتلاء به ناروانی در سنین 3 و 4 سالگی بوده .و در حدود 50% می باشد.
این درصد در سنین 5 و 6 سالگی به 25% کاهش یافته است. از این تعداد بعد از سن 7 یا 8 سالگی کمی بیش از 1% باقی مانده اند.
رزفیلد و پورفرت (1978) مطالعاتی روی یک گروه 21 ساله داشتند و دریافتند که 2.1 ٪ از این گروه مبتلا به لکنت بوده. و
3.4 % در گذشته لکنت داشته اند. و 1.3 % مشکوک به لکنت بوده اند.
مخلص کلام اینکه آمار برآورد شده نشان میدهد که وقوع لکنت 5% و تداوم آن 1% را شامل می شود.
ما در کشورمان هیچگونه آماری از تعداد لکنتی ها نداریم و آمار ارائه شده در نوشته ها متعلق به جوامع صنعتی می باشد. و تعمیم آن بر کشور خودمان صحیح به نظر نمی رسد.
چرا که مطالعات، نشان داده که در” بعضی جوامع اصلا لكنت وجود ندارد و بر عکس در جوامع دیگری این عارضه فراوان است”. استوارت (1960) و لمرت (1953).
وینگیت (1979) این تئوری را بعنوان گریزی آسان از توضیح مشکل لکنت می داند.
او استدلال می کند که هیچ دلیل مستندی در دست نیست که لکنت را پاسخی به ناروانی طبیعی و تجربیات ناخوشایند حاصل از آن بدانیم.
وی توضیحات این تئوری را در زمینه تنبيه و تشویق و نقش آن در لکنت تا حدودی متناقض می یابد. و عقیده دارد که تئوری کنشگر در تشخیص بین لکنت و فلسفه آن به بیراهه رفته است.
این مخالفتها تا حدودی سبب کاسته شدن اعتبار تئوری کنش گر در علت شناسی و درمان لکنت شده است.
دوزبانگی و لکنت
منظور از دوزبانه یا چند زبانه بودن این است که کودک قبل از اینکه به در ساختار زبان مادری خود برسد به یادگیری یک یا چند زبان دیگر بپردازد.
به عبارت دیگر کودک قبل از هفت یا هشت سالگی زبانهای دیگری را یاد بگیرد. تحقیقات تراویس (1937) نشان می دهد که 2.8 % افراد لکنتی را دوزبانه ها تشکیل می دهند. و 1.8% از آن یک زبانه هاست. تحقیقات دیگری نیز مؤید بالا بودن آمار لکنت در بین افراد دو یا چند زبانه می باشد.
اینکه چرا و چگونه دو یا چند زبانه بودن سبب لکنت می شود، سؤالی است که بیشتر از طریق نارسایی تفکر زبانی – نظری می توان توجیه کرد.
نظریه نارسایی تفکر زبانی – نظری معتقد است که :
دو یا چند زبانه بودن کودک، قبل از اینکه وی به تکامل در زبان مادری دست یابد باعث اختلالاتی درکنشهای نظم دهنده، اجرایی و تمایلاتی زبان خواهد شد.
این نظریه ابراز می دارد که در دوزبانه ها اختلافات نظامهای فکری که مربوط به الگوهای دستوری هر زبان است، سبب آشفتگی کودک در برنامه ریزی و پردازش بیانی آنها خواهد شد.
به این معنی که فرد نظام دستوری و اصطلاحات یک زبان را در زبان دیگر وارد می کند. و از طرف دیگر نمی تواند به ظرافتهای خاص هر زبان بپردازد.
نکته دیگر اینکه در ذهن فرد دو زبانه عناصر حسی – عملی با عناصر زبانی به طور شایسته هماهنگی ندارند. به این معنی که تصویری که از یک شیئی در ذهن فرد غیر الکن وجود دارد. به راحتی و بدون واسطه به قالب قراردادی آن ترجمه می شود.
و لیکن در افراد دو یا چند زبانه این ترجمه با استفاده از واسطه صورت می پذیرد. که سبب ناروانی گفتار می شود.
در مناطقی از کشورمان که مردم آن به زبان دیگری غیر از زبان فارسی تکلم می کنند، لکنت و یا تأخیرات گفتاری ناشی از دوزبانی فراوان دیده می شود.
چرا که عده ای از مردم این مناطق سعی دارند زبان فارسی را قبل از رفتن به مدرسه به فرزندانشان بیاموزند.
به جاست که اینگونه افراد به توصیه های آسیب شناسان گفتار و زبان توجه نموده و از بروز این حالات جلوگیری نمایند.
لینک های مرتبط با ” رابطه جنسیت و دوزبانگی با لکنت ”
با ما همراه باشید در :